انفعال یخ زده در پذیرش افسانه «نوروز»

فجر ۴۲ از نگاه آنا|

انفعال یخ زده در پذیرش افسانه «نوروز»

فیلم «نوروز» به کارگردانی و نویسندگی سهیل موفق به عنوان اولین تجربه سینمایی با موضوع رئالیسم جادویی مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا – ونوس بهنود: «نوروز» در چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجراکران شد.‌این فیلم یکی دیگر از فیلم‌ها در حوزه تولیدات فانتزی معرفی شده به ‌این دوره جشنواره بود که از آن به عنوان اولین تجربه رئالیسم جادویی یاد می‌شود و  بر خلاف نمونه‌های دیگر آثار کودک این دوره از جشنواره به یک افسانه کاملاً بومی‌ یعنی عید نوروز پرداخته است.

نمونه‌های متعددی از آثار سینمایی رئالیسم جادویی ‌این روزها در کشورهای مختلف تولید می‌شود تا ناقل فرهنگ و هویت فرهنگی یک منطقه به نسل‌های بعدی باشد که به دلیل علاقه‌مندی کودکان مورد استقبال قرار می‌گیرد اما ‌این گروه از تولیدات از ظرافت و سختی خاصی در تولید برخوردار است. ارائه یک داستان باورپذیر با وجود جادویی بودن آن، دقت در جزئیات بازی از لباس تا صحبت‌های شخصیت‌ها، شروع و نتیجه‌گیری درست و فارغ از شعارزدگی، استفاده به جا از عناصری مانند فرشته، شیطان، جادو و قهرمان و مهمتر از همه مطالعه پیرامون موضوع و دریافت نظرات کارشناسان به ویژه مردم شناسان.

موضوعی که در برخی تولیدات کودک و نوجوان ارائه شده به ‌این دوره از جشنواره ضعف آن در برخی از آثار کاملاً مشهود بود که مهمترین آن به بخش دریافت نظرات کارشناسان و شناخت دنیای کودکان و نیاز امروز آن ها از سوی کارگردانان و نویسندگان ارتباط داشت.

نوروز افسانه است یا اسطوره

فیلم نوروز با بازی علی نصیریان به خودی خود فیلمی‌ موفق را تداعی می‌کند. تجربه‌های دیرینه نصیریان در‌این فیلم نیز مشاهده شد اما فارغ از درخشش یک ستاره، داستان از چه قرار است و چقدر درست روایت شده است؟

به اعتقاد یونگ، افسانه شناسی دانشی است که از فرافکنی نمادین تجربیات روانی نوع بشر به وجود آمده است اما در مقابل اسطوره قصه‌ای است با خصلتی خاص، نقل روایتی که در آن خدایان یک یا چند نقش اساسی دارند.

بر اساس ‌این تعریف نوروز بیشتر به افسانه می‌ماند تا اسطوره. در فیلم موفق اولین گره‌گشایی مورد انتظار به غیر از طرح داستان نوروز و ننه سرما پاسخ به چیستی است که به نظر می‌رسد در لابه لای همان جادوها و مواجه خیر و شر گمشده است. در نظر بگیرید که ‌این فیلم را یک کودک غیر‌ایرانی دانلود کند و بخواهد از ماجرای نوروز سردر بیاورد. بر خلاف تصور ما کودکان بسیار تیزبین و باهوش‌اند و در مورد همه چیز سؤال می‌پرسند و زمانی که پاسخ درستی از بزرگ ترها دریافت نمی‌کنند یکی از عواقب آن می‌تواند گسست اعتماد به دانش باشد.شاید موفق زمانی می تواند تجربه بعدی خود از رئالیسم جادویی را ارتقا بخشد که با کودکان و نه بزرگسالان به تماشای این فیلم بنشیند؛چرا که بی‌توجهی به طرح افسانه‌ها برای کودکان یکی از خلأهای جدی تربیتی ما محسوب می‌شود و چنین قدم‌هایی باید تداوم یابد.

نه تنها در پاسخ به چیستی موفق می‌توانست موفق‌تر عمل کند بلکه در ارائه سایر داستان‌های مرتبط با نوروز مانند موضوع عمو فیروز و شیطانی که می‌خواهد بهار را بدزد نیز برخی ابهامات باقی است.‌این شیطان نام ندارد. سرماست از جنس ننه سرما اما می‌تواند او را با یخ زدن نابود کند.‌اینکه چنین عنصری در افسانه‌های ما وجود دارد یا نه، لازم است از سوی مردم شناسان پاسخ داده شود اما واقعیت ‌این است که فیلم ساده‌ترین ناقل پیام است و کودکان اتفاقات در فیلم و وجود چنین موجوداتی را باور می‌کنند.

زمان بروز حادثه نامشخص است

ابتدای فیلم با یک مصاحبه آغاز می‌شود. مصاحبه با یک محقق که کراوات زده است و می‌گوید امسال در عید نوروز از کشورهای مختلف دعوت کردیم تا بیایند و گوشه‌ای از پایکوبی خود را نمایش دهند. در پس صحنه ما زنان و مردان را در حال تمرین پایکوبی می‌بینیم. موضوعی که عملاً هیچ تناسبی با زمان وقوع فیلم که امروز ما باشد و موسیقی رپ روی آن سوار شده ندارد. نه بانیان یک رویداد فرهنگی کراوات می‌بندند و نه از کشورها برای پایکوبی دعوت می‌شود و نه کودکان کشورهای دیگر عموماً در نمایشگاه‌ها و رویدادهای فرهنگی حضور دارند.

چنین جانمایی برای ‌اینکه بعدها کارگردان به ‌این کودکان برای نجات بهار نیاز خواهد داشت، ذوق مخاطب را از او می‌گیرد.

از سویی در میانه داستان بعد از‌اینکه جادوی بهار به پسرکی منتقل می‌شود، جز مخالفت مادرش برای رفتن به کوه قاف که واقعیت نداشته و در افسانه‌ها به عنوان دورترین نقطه دنیا شناخته می‌شود، با مخالفت هیچ بزرگتری مواجه نمی‌شود. گویی همه درک می‌کنند جز مادر. حتی پدر کودک که  اهل ترکیه است و از قضا قرار است از کشور ترکیه ناجی بهار شود نیز با او مخالفت نمی‌کند.

چنین نابه سامانی در زمان در حالی قابل توجه است که عمو نوروز در یک روستا خانه‌‌ای با دکوراسیون فوق‌العاده دارد و هر مهمانی از چیدمان منزل او حیرت می‌کند. انواع ظرف و ظروف و اکسسوری‌هایی که به نوعی می‌خواهد فرهنگ بومی ‌را القا کند. در حالی که وجود چنین خانه‌ای در واقعیت در یک روستای دورافتاده فاصله زیادی دارد.

رئالیسم جادویی موفق هر کجا لازم دیده به عنوان مثال با کراوات و لباس و پوتین‌های زمستانی دایی کودک آن را به امروز گره زده و هر کجا لازم دیده از لباس شماره دوزی دانه برف ننه سرما آن را به افسانه‌ای که خواسته طرح کند، مرتبط کرده است.

کودکان در نقش کودکان

اما یکی از نقطه‌های قوت فیلم، نقش کودکان است که کودکی می‌کنند در عین حال که با الهام از جزئیات انیمیشن‌ها و فیلم‌هایی با مضامین رئالیسم جادویی در فیلم گنجانده شده‌اند و یا حداقل موارد متعددی را در ذهن بیننده تداعی می‌کنند.

قهرمان داستان یک کودک معصوم است. با بغل گرفتن اسپری آسم کمی‌ رنگ دلسوزی هم به چهره‌اش نشسته و حالا که پدر و مادرش دارند از هم جدا می‌شوند به حرف‌های عمونوروز گوش می‌کند ومی‌رود که بهار را نجات دهد. اما دخترکی با او همراه می‌شود و بعد کودکان دیگر که هر یک از نقاط مختلف دنیا به‌ ایران سفر کرده‌اند تا در جشن نوروز شرکت کنند. تلاش کارگردان برای نجات نوروز با دخالت دادن اقوام و ملت‌ها ستودنی اما کمی‌ هم اغراق‌آمیز است. در نهایت آموزه فیلم‌ این است که اگر با تمام وجود آرزویی را در دل بپرورانی و اراده کنی به آن می‌رسی.

رئالیسم جادویی موفق با جانمایی نادرست شبنم مقدمی ‌در نقش ننه سرما که می‌بایست پیرزنی فرتوت باشد اما از قضا جوان با موهای جوگندمی است و اصرار دارد که او را طراوت خطاب کنند و همچنین مهتاب ثروتی در نقش مادر کودک چهره‌های منفعل زنانه در افسانه نوروز را نشان می‌دهد.‌این در حالی است که در حفظ قوام ‌این جشن سالانه ‌این زنان هستند که با تزئین سفره‌های هفت سین، خانه تکانی، پختن غذای شب عید و نوکردن ظاهر و باطن زندگی به استقبال نوروز می‌روند.باشد که قدم‌های رئالیسم جادویی در سینمای‌ ایران هر روز پرقدرت‌تر از گذشته باشد.

دکمه بازگشت به بالا