آنان هنوز باور ندارند که مردم حالا هم خوب میخوانند، هم درک روشن از واقعیتها دارند و هم ارزیابی درستی از مدعیان حضور ماندگار بر کرسی قدرت کسب کردهاند. آنان حاضر به قبول باخت در جنگ و رقابت میان ایدهها نیستند؛ بلکه میکوشند در هیئت اقلیتی معدود اما پرصدا، خود را مدعی نخست در برابر انتخاب اکثریت جلوه دهند.
انتخابات دو مرحلهای ریاست جمهوری چهاردهم نشان داد که افراطیون همیشه برنده در خیابانهای خلوت، این بار حتی در همین خلوتی هم، بازنده رقابت شدند. آنان به جای پرداختن به پرسش چرایی این وضع، بیگانگی خود را با واقعیتهای جاری کشور، منطقه و جامعه جهانی به نمایش گذاشتهاند. این رفتار جز ناتوانی آنان در توصیف واقعیتها و درک آن، تفسیر دیگری ندارد. اگر جز این بود، شاید میشد انتظار داشت که یکبار با شجاعت ناشی از سیاستورزی عاقلانه، از جمع خود میپرسیدند؛ چرا مردم چنین بیگانه و معترض به وضعی شدند که آنان حداقل بخشی از بانیان آن بوده و هستند؟
اگر دل در گرو منافع و امنیت ملی دارند، از خود بپرسند که چگونه میتوان آب رفته را به جوی بازگرداند و دوباره اعتماد عمومی را بازسازی کرد؟ آنان لازم بوده و هست که دلسوزانه نه حتی برای آینده کشور بلکه برای خود و منافع جناحیشان، به شکل منطقی و عقلانی به ترسیم وضعی برآیند که باید ایجاد کرد تا هم آنان و هم مردم منتفع از آن شوند. اما آیا رفتار افراطیون پس از انتخابات اخیر چنین چشم اندازی را نمایش میدهد؟
افراطیون به جای همت کردن برای اصلاح ایدهها و روشهاشان، همچنان ایستاده بر سکوی غرور و تکبر ناشی از بودن بر سریر قدرت، کار سیاستورزی را به دستان شلخته مقلدان متوسط الحالی سپردهاند که بیش از کسب امتیاز در سیاستورزی، هر روز امتیاز بیشتری از دست میدهند. این درحالی است که نیک میدانند که امر سیاست در جامعه ایران امروز، پیچیده و سخت شکننده شده است. افراطیون لازم است درک کنند روزگاری که درستی امور و ایدهها را معطوف به رفتار و نگاه خود میخواندند، سپری شده است. حالا آنان به زمین بایری شبیه شدهاند که برای احیای آن لازم است تن به تغییر یا اصلاح نگرشها و روشهایشان دهند. آنان لازم است متناسب با گذر زمان و تغییرات حاصل از آن، دریابند که نظام سیاسی بیش از تکیه به قدرت، به اجماع ملی نیازمند است. دلیل این امر بیش از هرچیز به رفتار افراطیون مربوط است که خود با کردار و کارنامهشان سبب پی بردن مردم به همان چیزهایی شدند که آنان سالها سعی در پنهان کردن آن داشتند.
لازم است افراطیون در هنگامه آگاهیهای عمومی، دست از جعلیات خود بردارند و به شیوههای استالینیستی خود که “توجیه همه چیز و مخالفت با هر چیز” که نزدیک به منافع آنان نیست، دست بردارند. آنان بالاخره باید باور کنند که روزگار این که به قول هابز؛ “وقتی میدان خالی باشد، هرکس میتواند میدان دار باشد” گذشته است.
گمان میرفت، کمیت و کیفیت و سرانجام نتیجه انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری به اندازه تلنگری برای رویکرد افراطیون به واقعیتهای جاری ایران امروز شود؛ افسوس که نشانهها حرف دیگری دارند.