رسانهها معمولاً ابتدا حرفهای بازیکنان و مربیان و مدیران را میشنوند و سپس بر اساس آن تحلیل میکنند. اما گاهی اوقات حرفهای خود اعضای خانواده فوتبال یک تحلیل است و هیچ نیازی به نوشتن نظرات نویسنده یا رسانه وجود ندارد.
خوان کارلوس گاریدو مربی اسپانیایی جانشین ویرا مربی برزیلی پرسپولیس شد. مدافع عنوان قهرمانی و پرافتخارترین باشگاه ایران که همیشه باید برای قهرمانی بجنگد. مرد برزیلی کارنامه خوبی داشت، اما به هر حال رفت و پرسپولیس چارهای جز انتخاب جانشین برای او نداشت.
وقتی ملیت گاریدو اعلام شد، برخی نگران شدند چرا که مربیان اسپانیایی قبلی شاغل در ایران چندان موفق نبودند. البته که این مقایسه درست نیست چرا که هر کسی را باید سر جای خود و در زمان خود امتحان کرد. گاریدو هنوز در ایران کار نکرده و هندوانه دربسته است.
اما او در جلسه معارفه روبروی خبرنگاران حرفهایی زد که همه را به داشتن یک مربی با رفتار و افکار حرفهای امیدوار کرد. به این فراز از حرفهای او دقت کنید؛ زمانی که از احتمال آوردن بازیکن هموطنش پرسیدند؛
«من مربی پرسپولیس هستم. جذب بازیکن توسط مدیران باشگاه دنبال میشود و به آنچه این نفرات انجام میدهند، احترام میگذارم. کار آنهاست که چه بازیکنانی بیاورند و مهم نیست این نفرات (بازیکنان) از چه ملیتی باشند. این بازیکنان باید کیفیت خوبی داشته باشند و اگر چیزی به نظرم برسد، خواهم گفت.»
این دقیقاً همان حلقه مفقوده و گمشده فوتبال ماست. چند وقت پیش ساکت الهامی در خبر ورزشی همین بحث را باز کرد، اینکه مگر در رئال کارلو آنجلوتی میتواند بگوید من امباپه را نمیخواهم؟ اینکه باشگاهها بنا به هزار و یک دلیل از جمله تقویت تیم، بعد اقتصادی و رسانهای ستاره یا حتی ضعیف کردن رقبا، دست به خرید بازیکنانی میزنند که مورد نیاز، ولی در فهرست سرمربی نیستند.
هیچ مربی در هیچ باشگاه بزرگ و کوچک دنیا مقابل خرید باشگاه موضع نمیگیرد. مربی حرفهای باید بر اساس داشتهها و پتانسیل تیمش ارنج و سیستم طراحی کند. نمیشود شما ابتدا ساختار ذهنی بسازید و سپس بر اساس آن در بازار خرید کنید. پروسه خرید ۱۰۰۱ مشکل و مانع دارد و تیمهایی که بر این اساس پیش میروند معمولاً ناکام هستند.
به یاد داریم که در زمان یحیی گل محمدی نیز باشگاه لوکادیا را بدون اطلاع او خرید و البته که خریدهایی مثل نبیل باهویی هم بوده، اما به عنوان مثال رفتاری که نکونام فصل قبل با خریدهای استقلال داشت و منتظر محمد را نخواست، اصلاً جایی در فوتبال حرفهای و روز دنیا ندارد.
اینکه، چون مربی برای یک کشور است باید حتما از همان کشور بازیکن بیاورید که دیگر اصلا همه جای دنیا قفل است! اما متاسفانه هنوز در فوتبال ما بومی گرایی جا دارد و مربیان با اتوبوس با خود بازیکن میآورند!
ولی سوالی که فوتبال دوستان در واکنش به این پدیده دارند چه میشود؟ اینکه اگر مربی دخالتی در خرید بازیکن نداشته باشد، یا نیازی به آن بازیکن احساس نکند، چه باید کرد؟ جواب گاریدو به این سوال هم شنیدنی بود؛ «مجدداً میگویم؛ من مربی پرسپولیس هستم. باشگاه مدیرعامل و مدیر فنی دارد و آنها تصمیمات را میگیرند. یک تصمیم مهم این است که مربی جدید بیاورند و پس از آن، به او میگویند این تیم اصلی ماست؛ این گروه از بازیکنان قصد جدایی دارند و ممکن است در این پُستها جای خالی داشته باشیم؛ نظر شما چیست؟ آن زمان نظرم را میگویم.»
این دقیقاً از همان حرفهایی است که نیازی به تحلیل ندارد. خودش یک تحلیل و یک دکترین است. یک درس برای مربیان ما که بدانند مربی حرفهای از قلب بهترین فوتبال جهان چطور فکر میکند و چطور بار آمده است. اینکه در فوتبال علمی و تخصصی هر کس باید کار خود را بکند و در ورزش تیمی روحیه تعامل و همکاری مهمترین عامل موفقیت است.
حتی سرمربی تیم هم به خود اجازه نمیدهد در اموری که به او مربوط نیست، دخالت کند. آشکارا میگوید اگر نظرم را بخواهند میگویم وگرنه به من ارتباطی ندارد که دخالت کنم. اگر فقط همین یک جمله را همه مربیان ما سرلوحه و الگوی خود قرار دهند، ببینید که فوتبال ما با این استعدادها به کجا خواهد رسید! مربیانی که برای حفظ جایگاه خود تا دربان باشگاه یا آبدارچی را خودشان انتخاب میکنند تا مبادا …!
و حالا فصل الخطاب حرفها و گل طلایی گاریدو که باعث شد امیدوارانه به آینده او نگاه کنیم. همانطور که مورایس در کنفرانسهای قبل از بازی با حرفهایش، حتی قبل از به زمین آمدن سپاهان و محک توانایی فنی او، جای خود را به عنوان یک مربی حرفهای در دل هواداران باز کرد؛ «وقتی باشگاه در حال جذب بازیکنان جدید است، همه باید سکوت را حفظ کنند؛ از جمله خودم! باید همیشه در دسترس باشم تا هر گاه مدیر فنی نیاز داشت، نظرات فنی خودم را اعلام کنم و حتماً چنین کاری را انجام میدهم. باید به اینکه هر کسی چه وظیفهای دارد، احترام بگذارم و میخواهم به کارم احترام گذاشته شود. من کاری را که مدیرعامل یا مدیر فنی انجام میدهد، انجام نخواهم داد و کار خودم را میکنم.»
جمله «مدیر فنی یعنی کشک!» را به یاد دارید؟ این تفاوت فرهنگ فوتبال ما با فوتبال روز دنیاست. اینجا ما فرد محور هستیم و همه چیز را حول و حوش یک نفر میسازیم و وقتی آن فرد برود، یا بنا به هر دلیلی نتیجه نگیرد، اساس تیم ما فرو خواهد ریخت. اما فوتبال در همه جای دنیا یک ورزش تیمی است و آدمها باید سر جای خود درست انتخاب شوند و مهمتر از آن در طول قرارداد با یکدیگر همکاری کنند.
همین نگاه حرفهای و فرهنگ حاکم بر ذهن آقای گاریدو اگر در مرحله عمل هم اجرایی شود، پرسپولیس صاحب یک مربی خوب شده که میتواند این باشگاه را یک گام به جلو ببرد. گرفتن نتیجه مرحله بعدی است. همه ما هنوز از ساختاری که برانکو در پرسپولیس بنا نهاد حرف میزنیم، ساختار اگر درست باشد نتیجه هم در پی دارد. گاریدو حداقل در این یک جلسه معارفه نمره قبولی گرفت.