پژوهشگر اقتصاد سیاسی و مسائل چین در گفتوگو با آنا:
استاد روابط بینالملل و پژهشگر مسائل چین بر این باور است که در بُعد سیاسی و حوزه گفتمانی، پکن با تهران و مسکو همسویی دارد؛ اما مجموع تحولات جهانی بیش از اینکه به چین مرتبط باشد به مسئله «توزیع توانمندیها و شکلگیری آرایش جدید» در ساختار نظام بینالملل برمیگردد.
گروه جهان خبرگزاری علم و فناوری آنا؛ «رد پای چین همه جا هست» یا دست کم این روزها چنین تصوری در وبسایتهای خبری که کارشان گمانه زنی درباره تحولات روز جهان است، خودنمایی میکند.
گویی با فاصله گرفتن تدریجی کشورها از هژمون آمریکا و رقابت برای کسب جایگاه در نظم نوین جهانی، چین آن بازیگر چیرهدستی است که فارغ از بُعد جغرافیایی خود با نخ نامرئی دیپلماسی به نوعی همه تحولات را به یکدیگر پیوند میدهد.
در این میان، موضعگیریها با توجه به نوع رابطه کشورها با پکن متفاوت است؛ هرچند در اصل ماجرا مبنی بر اینکه چین در مرکز تحولات بینالمللی است، تفاوتی ایجاد نمیکند.
از یک سو، غربیها بر این باورند که چین به دنبال نوعی رهبری است که با ارزشها و منافع آنها مغایرت دارد و از سوی دیگر، کشورهای میانی صحنه قدرت که در نظام چند قطبیِ در حال تبلور چشم اندازی درخشانتر را برای خود متصور هستند، تحولاتی چون نزدیکی رابطه پکن-ریاض را به فال نیک میگیرند و آن را به منزله فهمی مشترک از شرق گرایی تعبیر میکنند.
در این میان، همزمانی تحولات مهم مانند «برگزاری دهمین نشست تجاری مشترک چین و اعراب»، «بازگشایی سفارت ایران در ریاض در پی توافقی که چین واسطه آن بود»، «میزبانی ریاض از رئیس جمهور ونزوئلا یک روز بعد از موافقت دوباره با کاهش سقف تولید نفت»، «سفر وزیر خارجه آمریکا به عربستان به قیمت لغو سفر به فلسطین اشغالی»، ناخودآگاه این تصور را به وجود میآورد که برای برون رفت از سردرگمی ناشی از تحلیل این همه رویداد باید ردپای چین و نخ نامرئی دیپلماسی پکن را دنبال کنیم.
در کنار همه این مسائل، افشاگری «واشنگتن پست» درباره تهدید دولت بایدن از سوی ولیعهد سعودی، سفر رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین به پکن و در نهایت سفر «سید ابراهیم رئیسی» رئیس جمهور ایران به آمریکای لاتین آن هم در شرایطی که برای چندین ماه متوالی شاهد هشدار رسانهها و نهادهای غربی درباره خطر نفوذ چین در حیاط خلوت واشنگتن بوده ایم به این گمانهزنی دامن میزند.
اما سوال این است که آیا در واقعیت هم میتوان در میان این همه تحولات جسته و گریخته یک خط ارتباطی پیدا کرد که یک سر آن به چین برسد؟ تلاش همزمان چین، ایران و روسیه برای نفوذ در حیاط خلوت آمریکا چه معنایی دارد و در این میان، بازی ریاض با قیمت نفت، آیا آنگونه که ادعا میشود نشانهای مبنی بر فاصله گرفتن عربستان از آمریکا و در راستای پیوستن به صف چین و متحدانش است؟
در جستجوی رویکردی واقع گرایانه نسبت به تحولات اخیر و برای آگاهی از پاسخ این پرسش ها، خبرنگار آنا گفتگویی با «محسن کشوریان آزاد» پژوهشگر اقتصاد سیاسی و مسائل چین داشته است.
کشوریان استاد مدعو گروه روابط بین الملل دانشگاه خوارزمی و پژوهشگر میهمان مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه بررسی ملاحظات استراتژیک چین در خاورمیانه است.
گفتوگوی آنا با کشوریان آزاد را در ادامه میخوانیم:
به نظر شما بین این همه تحولات جسته و گریخته در فضای منطقه و جهان، آیا میتوان یک خط ارتباطی پیدا کرد که یک سر آن به چین برسد؟ رشته ارتباط چین با این مسائل چیست؟
نخستین نکته این است که ارتباط برقرارکردن بین برخی از این موارد با چین، تحلیل اغراق گونه از نقش و جایگاه این کشور است. اکنون نقش برجسته چین در دو مسئله محوری در جهان یعنی تلاش برای ایفای نقش میانجی در بحران اوکراین و توافق ایران و عربستان باعث شده که در هر مسئله در سطح جهانی ذهنیت ها به روی چین متمرکز شود. اما واقعیت این است که همه کنش و واکنش های فوق بیش از اینکه به چین مرتبط باشد به مسئله «توزیع توانمندی ها و شکل گیری آرایش جدید» در ساختار نظام بین الملل بر می گردد. میدانیم که در زمان تغییرات ساختاری نظام، آرایش بازیگران تغیر پیدا میکند و به سوی ایجاد ائتلاف های دوجانبه و چندجانبه حرکت می کند، هر چند این ائتلاف ها هم بعضا بسیار شکننده است.
سفر «نیکلاس مادورو» رئیس جمهور ونزوئلا به عربستان و یا عدم همراهی عربستان با آمریکا و تصمیم برای کاهش سقف تولید نفت بیش از اینکه به چین مرتبط باشد، نتیجه توزیع توانمندی ها و آرایش جدید در ساختار نظم بین الملل است. به عنوان مثال، قاعدتا چینیها با کاهش سقف تولید نفت موافق نیستند و اتفاقا علاقمند هم هستند که بیشتر تولید شود تا تخفیف بیشتری از ایران و روسیه بگیرند. اکنون چین نفت ایران را ۱۱ تا ۱۲ دلار و نفت روسیه را ۱۰ دلار ارزن تر از قیمت رایج خرید میکند. در این شرایط، کاهش تولید نفت نمیتواند به سود چین باشد، بلکه می تواند به ابزار فشار علیه آن هم تبدیل شود.
چین بازیگر موثری در ابتکارات آینده نظم منطقه خواهد بود و سایر کشورها میخواهند تکلیف خود را با نقش آفرینی پکن در آینده خاورمیانه مشخص کنند
اما در موارد دیگر میتوان رشته ارتباط را به چین متصل کرد، باید دقت داشته باشیم در آرایش جدیدِ سیستم، بازیگر محوری چین است و در عصر شکل گیری و زد و بندها و ائتلاف های جدید، دولت ها به دنبال این هستند تا تکلیف خود را با چین مشخص کنند. در این چارچوب بسیاری از موارد مطرح شده میتواند مرتبط با توزیع توانمندیها در سیستم و کنش و واکنش نسبت به نقش آفرینی چین باشد؛ یعنی چین به عنوان بازیگر مؤثر در آرایش جدید مطرح است که رشته بسیاری از تحولات به آن پیوند دارد.
برای این تحلیل نمونهای میتوانید ذکر کنید؟
مثلا سفر «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا به عربستان در واکنش به توسعه سریع روابط اقتصادی و سرمایه گذاری چین و عربستان است که به سرعت به سمت وابستگی متقابل حرکت می کند، آمریکا روابط پکن-ریاض را کنترل شده می خواهد؛ اما روندها نشان می دهد که توسعه این روابط ازکنترل آمریکا خارج شده و در آینده نزدیک ادامه دار خواهد بود. چنانچه توافق های سرمایه گذاری (۳۰ قرارداد ۱۰ میلیاردی در حوزه موضوعی مشخص و با نگرش عملیاتی) اخیر عربستان با چین این را نشان می دهد، اما گویا طرف سعودی دیگر میلی به همراهی با آمریکا ندارد.
در این راستا شاهد سفر «محمود عباس» به پکن هم بودیم، کنش و واکنش او را چگونه تحلیل می کنید؟
سفر «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین به پکن نیز در واکنش به نقش آفرینی سیاسی و اقتصادی چین در منطقه است، گویا وی هم پی برده است که چین بازیگر موثری در ابتکارات آینده نظم منطقه خواهد بود و باید تکلیف خود را با نقش آفرینی آن در آینده خاورمیانه مشخص کند؛ این سفر اگر هیچ دستاوردی هم نداشته باشد، نشان می دهد که نقش چین در مسائل تنش و صلح جهانی برجسته شده و در آرایش جدید باید روی چین حساب باز کرد.
تلاش همزمان چین، روسیه و ایران برای گسترش نفوذ در حیاط خلوت آمریکا تا چه اندازه همپوشانی و تضاد دارد؟
برای پاسخ به این سؤال باید از دو محور سیاسی و اقتصادی وارد شد. در پاسخ به اینکه آیا در حیاط خلوت آمریکا بین این سه بازیگران همپوشانی وجود دارد، باید به این نکته توجه کرد که چینی ها در بُعد سیاسی و حوزه گفتمانی با ایران و روسیه همراه هستند. یعنی هر سه بازیگر در تغییر کنونی و چالش سیستم بین الملل با هم اشتراک نظر دارند، هر چند جنس برخورد و چالش چین با دو کشور دیگر تفاوت دارد. این نگرشِ واحد آن ها را به همکاری با کشورهایی سوق می دهد که بین هر سه بازیگر مشترک هستند. در واقع هم اندیشی بین این سه بازیگر در بُعد سیاسی نظم بین الملل وجود دارد و همین مسئله باعث میشود که بعضا کشورهایی مشترک را برای توسعه همکاری انتخاب می کنند. مثلا هر سه کشور ونزوئلا، برزیل، آرژانتین یا کوبا را انتخاب می کنند. این مسئله به معنای این نیست که بین چین، ایران و روسیه برای توسعه روابط با کشورهای جهان همکاری وجود دارد؛ بلکه به دلیل این است که سه دولت کشورهایی را انتخاب می کنند که در طیف رویکردی آن ها در نظم بین الملل یا در «نوار میانه» قرار دارند.
در واقع هم اندیشی بین این سه بازیگر(چین، روسیه و ایران) در بُعد سیاسی نظم بین الملل وجود دارد و همین مسئله باعث میشود که بعضا کشورهایی مشترک را برای توسعه همکاری انتخاب میکنند.
بنابراین، حضور آنها در حیاط خلوت آمریکا امر طبیعی است و هماهنگی از قبل وجود ندارد. در واقع گسترش نفوذ این بازیگران به دلیل هم اندیشی آنها در نظم بین الملل و حرکت طبیعی به سمت بازیگران همسو است و همکاری در این رابطه از قبل صورت نگرفته است؛ بنابراین بین ایران، چین و روسیه در همکاری با این دولت ها در سطح سیاسی همپوشانی وجود دارد که به صورت طبیعی شکل گرفته است. دستاوردهای سیاسی ایران، چین و روسیه در سال های اخیر جهت غلبه بر موضع یکجانبه آمریکایی ها این همپوشانی را ایجاد کرده است.
از نظر اقتصادی این همکار یها را چگونه میبینید؟
اما در بعد اقتصادی قضیه فرق می کند، چینی ها اکنون ایران را رقیب اقتصادی و سرمایه گذاری برای خود در جهان تلقی نمی کنند و حضور ایران در کشورهای همسو و حوزه نفوذ را چندان تهدید آمیز نمی بینند، به عنوان مثال هر دو کشور در حوزه انرژی شریک ونزوئلا هستند و تضادی بین آن ها وجود ندارد. در مجموع، از لحاظ اقتصادی چین بازیگر اصلی است و ایران و روسیه در سایه قرار دارند. در سال ۲۰۲۳ چین شریک اول تجاری ۹ کشور آمریکای لاتین شامل برزیل، پاراگوئه، اروگوئه، شیلی، پرو، کوبا، بولیوی، آرژانتین و ونزوئلا بوده است. همچنین چین در سال ۲۰۲۱ بزرگترین تسهیل دهنده وام به منطقه با ۶۶.۵ میلیارد دلار بود و سرمایه گذاری خارجی آن ۱۳۰میلیارد دلار بود. در صورتیکه روسیه و ایران در این حوزه ها جایگاه بخصوصی در آمریکای لاتین ندارند؛ بنابراین همپوشانی از لحاظ اقتصادی بین آنها در حیاط خلوت آمریکا وجود ندارد و در این بخش چین پیشتاز است. البته تنها در بخش انرژی ونزوئلا به دلیل سرمایه گذاری چین و ایران در این حوزه، میتوانند در آینده برنامه ریزی برای سرمایه گذاری مشترک داشته باشند.