نیم ساعت از شروع آخرین روز از اولین فصل سال ۱۳۶۹ گذشته بود که تقریبا نیمی از ایران لرزید، لرزهای که تا شعاع چندین کیلومتری از کانون خود یعنی رودبار و منجیل خسارات سهمگینی برجای گذاشت و دستکم منجر به مرگ ۳۵ هزار نفر شد. حادثه هولناکی که با گذشت ۳۳ سال همچنان در خاطر بسیاری مانده و نامش حتی برای افرادی که در هنگام وقوع آن زلزله متولد نشده بودند هم یادآور فاجعهای بزرگ است؛ زلزلهای که شاید مهمترین دستاوردش تدوین آئیننامههایی برای افزایش ایمنیسازهها در برابر زمینلرزه بود.
به گزارش مخبران، دور سوم مرحله گروهی جام جهانی ۱۹۹۰ در حالی به دیدار برزیل و اسکاتلند رسید که بنابود این دیدار با کمی تاخیر از تلویزیون ایران هم پخش شود. آنها که تب جام جهانی را داشتند تا ساعات پایانی شب بیدارمانده و مشغول تماشای این دیدار بودند که در میانه آن زلزلهای به بزرگی ۷.۴ ریشتر بخش وسیعی از مناطق شمالی، غربی و مرکزی کشور را لرزاند، زلزلهای که در تهران، قزوین، گیلان، اردبیل، زنجان، همدان و … احساس و خیلی زود مشخص شد که کانون آن در حوالی رودبار و منجیل است.
دیدار حساسی که گرچه تماشایش برای ایرانیان بسیاری نا تمام ماند، اما جانهایی را نیز در مناطق نزدیک به کانون زلزله نجات داد، آنها که خواب نبودند، فرصت بیشتری برای فرار یا پناهگرفتن یافته و البته بیش از ۳۵ هزار نفر نیز جان خود را از دست دادند. زلزله البته تا چند روز بعد نیز دست از سر آن مناطق برنداشت و قدرت خود را دستکم تا ۲۴ ساعت پس از وقوع زلزله اصلی با بیش از ۵۰ پس لرزه به رخ کشید. زلزلهای که نزدیک به نیممیلیون نفر را نیز بیخانمان کرد و به یکی از بزرگترین زلزلههای قرن در ایران و جهان بدل شد. شدت این زلزله به حدی بود که اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهوری وقت کشورمان در گزارشی از آن گفته بود: «سه شهر منجیل، رودبار و لوشان تقریبا با خاک یکسان شده و در این مناطق آب، برق و سایر لوازم زندگی مردم وجود نداشت.»
این زلزله اما به گفته برخی از کارشناسان و مدیران وقت کشور، سرمنشاء اتخاذ یکسری تدابیر و وضع مقررات برای توجه به ایمنسازی سازهها شد. روندی که گویا لازم بود تا با حادثهای دیگر یعنی زلزله بم یک گام دیگر به جلو برود و مقررات ساخت و ساز در کشور را متحول و بهروز کند.
گام اول سازوکار مدیریت بحران پس از زلزله رودبار برداشته شد
مرتضی اکبرپور، معاون پیشین سازمان مدیریت بحران کشور که در زمان وقوع زلزله رودبار در ستاد حوادث غیرمترقبه ریاست جمهوری حضور داشت، در گفتوگو با مخبران درباره این زلزله و نحوه مدیریت بحران آن میگوید: «پس از وقوع زلزله در رودبار و منجیل ستادی به ریاست استاندار گیلان و با حضور مدیران دستگاههای اجرایی، خدماتی و درمانی در محل استانداری تشکیل و کمک و امدادرسانی در مناطق آسیب دیده آغاز شد. خسارات زیادی از این زلزله برجا مانده و نیاز به کمکهای ملی و حتی بینالمللی وجود داشت. چندین روستا به طورکامل تخریب شده بود، امکان تردد از جادهها وجود نداشت و معلوم نبود که چند نفر در زیرآوار مانده یا کشته شدهاند. ابعاد حادثه آنقدر گسترده بود که مسئولان کشوری و لشکری را به سمت محل وقوع زمین لرزه کشاند.»
او با بیان اینکه اولین اقدامات برای تشکیل ساختاری برای رسیدگی به حوادث غیرمترقبه و امور مربوط به مدیریت بحران پس از زلزله رودبار و منجیل انجام شد، میگوید: «پس از وقوع این زلزله بود که تصمیم به تاسیس سازمان دفاع غیر نظامی گرفته شد. سازمانی که هدف از تاسیس آن جلوگیری از خسارات ناشی از حوادث غیر مترقبه، بود. شاید ایده تاسیس این سازمان را امروز بتوان در سازمان مدیریت بحران کشور و همچنین سازمان پدافند غیرعامل مشاهده کرد. از وظایفی که آن زمان برای تاسیس این سازمان در نظرگرفته شده بود امدادرسانی در حوادث غیرمترقبه طبیعی از قبیل زلزله و سیل بود و قرار شد تا وظیفه و کار این سازمان سازماندهی و متمرکز کردن واحدهای امداد و کمکرسانی در چارچوب سازمان دفاع غیر نظامی باشد.»
اکبرپور درباره اینکه هنگام وقوع زلزله رودبار و منجیل مسئولیت هماهنگی دستگاههای امدادی بر عهده چه سازمانی بود، گفت: «آن زمان ستاد حوادث غیرمترقبه ریاست جمهوری وجود داشت که من هم به آنجا مامور شده بودم، مسئولیت این ستاد بر عهده معاون اجرایی رئیس جمهوری بود که در آن زمان دکتر حمید میرزاده این سمت را برعهده داشت. این ستاد گزارشهایی را به شکل مستقیم به رئیس جمهوری و مقامات کشوری نیز ارائه میکرد. حتی خاطرم هست که با توجه به قطع بودن سیستم مخابرات و با توجه به اینکه درآن زمان تلفن همراه وارد کشور نشده بود، ما یک خط ویژه بین ستاد و استانداری داشتیم و به شکل مستقیم گزارشها را ارائه و اقدام به دریافت کمک میکردیم. به نظر من تجربه این ستاد را میتوان به نوعی مقدمه تشکیل سازمان مدیریت بحران کشور دانست. البته با تاسیس سازمان پدافندغیرعامل بخشی از مسئولیت آن ستاد نیز به این سازمان واگذار شده است.»
این کارشناس ارشد مدیریت بحران ادامه میدهد: «به عنوان مثال در ستاد حوادث غیرمترقبه، کمیتهای به نام کمیته کاهش اثرات بلایای طبیعی ایجاد شد که سازوکاری مشابه مدیریت بحران اما با اختیارات کمتر داشت. حتی لوگوی امروز سازمان مدیریت بحران کشور نیز برگرفته از لوگوی همین کمیته است. در این کمیته ۹ کارگروه هم داشتیم که مثلا یکی در مورد ساخت و ساز بود، دیگری در مورد سیل و … بودند. این کارگروهها هم بعدها در سازمان مدیریت بحران کشور ایجاد شد. به همین دلیل هم من معتقدم که گرچه سازمانی تحت عنوان مدیریت بحران پس از زلزله بم ایجاد شد، اما در واقع ایجاد سازوکاری مانند مدیریت بحران بعد از زلزله رودبار و منجیل ایجاد شده و تنها بعد از زلزله بم ساختاری قانونمند و عنوانی مناسب برای آن انتخاب شد.»
اگر پخش مسابقه فوتبال نبود، تلفات زلزله رودبار بیشتر میشد
معاون پیشین سازمان مدیریت بحران کشور از جمله افرادی است که پخش فوتبال را دلیلی مهم برای کاهش شمار جانباختگان زلزله رودبار و منجیل میداند و میگوید: «اگر بخواهیم شرایط آن زمان را در نظر بگیریم، طبیعتا ساعت ۱۲ شب، زمان خواب اکثر مردم بود، اما در آن شب پخش یک دیدار حساس از مسابقات جامجهانی ۱۹۹۰ سبب شده بود تا افراد بیشتری برای تماشای این دیدار بیدار بمانند، همین موضوع سبب شد تا زودتر لرزه را احساس کرده و به موقع امکان خروج از خانه یا پناه گرفتن را پیدا کنند. معلوم نبود اگر آن شب این دیدار از صداوسیما پخش نمیشد، تعداد قربانیان زلزله چقدر افزایش پیدا میکرد.»
وی ادامه میدهد: «بعد از این حادثه دولت وقت کار را به وزارت کشور واگذار کرد و اعلام کرد که این ستاد مراحل بازسازی و بازتوانی را در یک مصوبه هیات وزیران به وزارت کشور سپرد. آن زمان سازوکاری به نام مدیریت بحران در کشور وجود نداشت و همانطور که میدانید این سازمان و قوانین آن بعد از زلزله بم تشکیل شد. در آن زمان وزارت کشور وقت مناطق زلزلهزده را به ۱۲ منطقه تقسیم کرد و هر منطقه را به یک استان کشور سپرد. در نهایت مناطق مشخص شد و ۱۲ استان تقسیم کار کردند تا سرعت کار به وجود آید و ساماندهی لازم انجام شود، شاید بتوان گفت که حالا مشابه این تقسیمبندی را در مورد استانهای معین داریم و این یکی دیگر از تجربههایی بود که از زلزله رودبار به دست آمد.»
زلزله رودبار و ساختمانهای ضدزلزله!
اکبرپور اما آیین نامه ۲۸۰۰ را که امروز تحت عنوان آئیننامه طراحی ساختمانها در برابر زلزله شناخته میشود، مهمترین دستاورد و تجربه زلزله رودبار و منجیل برای کشور میداند و میگوید: «تا قبل از این زلزله ما دستورالعمل ویژه و مشخصی برای ساخت و ساز ایمن در برابر زلزله نداشتیم. حتی شکل امروزی سازمان نظام مهندسی نیز بعد از این اتفاق به وجود آمد. آیین نامه ۲۸۰۰در واقع مقاوم سازی را به عنوان دستورکار و اولویت نخست برای ساختمانها تعریف کرده و به شکل سراسری ابلاغ کرد. پس از این آییننامه بود که همه ساخت و سازها در چارچوب ایین نامه ۲۸۰۰ انجام شد و به نظرم تا حد زیادی هم موفق بود. حالا بگذریم که در برخی از موارد نظارت کافی وجود نداشت و خلاهایی هم مشاهده شد، اما در مجموع این مقررات تاثیر زیادی در افزایش ایمنی ساخت و سازها داشت.»
معاون پیشین سازمان مدیریت بحران کشور، در پاسخ به اینکه اگر این مقررات کافی بود، چرا زلزله بم چنین خساراتی برجای گذاشت، پاسخ میدهد: «زلزله بم در سال ۱۳۸۲ رخ داد، یعنی حدود ۱۳ سال بعد از زلزله رودبار و منجیل، اما عمر ساختمانها در این شهر عمدتا بیشتر از ۱۳ سال و حتی خشتی و گلی بود. پس یعنی عمده ساختمانهای فروریخته در این زلزله قبل از تصویب و ابلاغ این آئیننامه ساخته شده بود. کما اینکه همین حالا هم در تهران ساختمانهایی وجود دارد که در دهه ۵۰ و ۴۰ ساخته شده و نباید انتظار داشته باشیم که چرا مقررات ملی ساختمان و آئیننامه ۲۸۰۰ در آن رعایت نشده است. اتفاقا در زلزله بم هم ساختمانهایی وجود داشت که به تازگی ساخته شده و خسارتی کمتری دیده بودند. ضمن اینکه در مجموع هم منکر برخی کوتاهیها و عدم نظارتها نیستم و این فرآیند به مرور کامل شد. به طور کلی میتوان گفت که اصطلاح ضدزلزله در میان مردم که برای برخی از ساختمانها بهکار گرفته میشود، بعد از این آئیننامه باب شد. البته ضدزلزله اصطلاح درستی نیست و حتی در ژاپن هم ممکن است ساختمانی بر اثر زلزله فروبریزد.»
وی ادامه میدهد: «در آن زمان این آیین نامه بسیار مترقی بود اما در مرحله اجرا ان طور که باید اهتمام ویژه برای آن قائل نشدند و به اصطلاح اراده عمومی و ملی پای کار نیامد و پس از مدتی حساسیتهایی که پس از زلزله ایجاد شده بود هم از بین رفت و شرایط به وضعیت قبلی بازگشت. این آیین نامه میتوانست نقطه آغازین ساخت و ساز اصولی در ساختمان و ابنیهها باشد که متاسفانه به طور کامل انجام نشد. درسهای آموخته از این زلزله این بود که ساختمان ها باید از ابتدا به صورت مقاوم ساخته شوند. چندسال بعد موج توجه به زلزله در کشور هم فرونشست تا اینکه با زلزله بم دوباره توجه به ایمنی ساخت و ساز و آمادگی در برابر زلزله مورد توجه واقع و حتی منجر به تشکیل سازمان مدیریت بحران کشور هم شد.»
مشارکت مردم و تشکلها؛ گام سوم مدیریت بحران
این کارشناس ارشد مدیریت بحران با بیان اینکه در زلزله رودبار گام اول مدیریت بحران با توجه به ایمنسازی برداشته شد، اضافه میکند: «در زلزله بم گام دوم این فرآیند با نظاممند شدن و ایجاد ساختار مدیریت بحران برداشته شد وحالا بهتر است پیش از آنکه حادثه هولناک دیگری رخ دهد، گام سوم این فرآیند برداشته شود. گام سوم شاید مهمترین گام باشد و آن فرهنگسازی و مردمی شدن مدیریت بحران است. حالا به نطرم به اندازه کافی قانون و مقررات در مورد ساخت و ساز و مدیریت بحران داریم و وقت آن رسیده که برای اجرای درست این قوانین مطالبه گری درستی از سوی تشکلها و نهادهای مردمی انجام شود. همچنین لازم است که فرهنگ ایمنی مردم و باور آنان به این اصل مهم که وقوع زلزله را باور کنند، ارتقا پیدا کند. لازم داریم تا آموزشها در مورد زلزله و مدیریت بحران وارد مدارس و حتی مهدهای کودک شود و متناسب با سن افراد آموزشهایی به آنان داده شود، نباید اینطور باشد که اگر خدای نکرده زلزلهای رخ داد، مردم هاج و واج یکدیگر را نگاه کرده و ندانند که چه کاری درست است، اینها باید از طریق آموزش انجام شود تا مردم هم به وظایف خود در هنگام بحران آگاه شوند و هم به وظایفی که دولت در قبالشان دارد، آگاه باشند.»
تا وقوع بحران را باور نکنیم تحولی ایجاد نمیشود
اسماعیل نجار، رئیس پیشین سازمان مدیریت بحران کشور نیز در گفتوگو با مخبران میگوید: «زلزله رودبار، زلزله بم، زلزله سرپل ذهاب و … یک چیز را نشان میدهد و آن اینکه همه باید وقوع بحران را باور کنند و تا زمانی که این باوروجود نداشته باشد، ممکن است هر اتفاقی رخ دهد. اگر باور به بحران وجود داشته باشد، نیاز به امادگی در برابر آن نیز در مردم ایجاد میشود و آن وقت مردم خودشان به سراغ یادگیری میروند. تصور کنید یک ساختمان در نهایت ایمنی ساخته و در برابر زلزله شش ریشتری و هفت ریشتری هم مقاومت کند، اگر ساکنان آن در هنگام زلزله رفتار صحیح را بلد نباشند، ممکن است در حین فرار آسیب ببینند. مگر مواردی نبوده که در گذشته زلزله خسارت جانی ناشی از تخریب نداشته اما در حین فرار دهها نفر آسیب دیدهاند.»
وی با بیان اینکه «در کشور ما پس از زلزله رودبار و منجیل، گامهای بسیار مهمی در راستای مدیریت سوانح به سمت پویایی هر چه بیشتر برداشته شد»، میگوید: «اما تا رسیدن به نقطه ایدهآل فاصله بسیار زیادی باقی مانده است تا نقطه ایده آل فاصله وجود دارد و باید همه دستگاه ها توان و تلاش مضاعفی را به کار بگیرند. سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری پس از زلزله بم، حاوی سه نکته اساسی مدیریت واحد، پیشگیری و استفاده هرچه بیشتر از ظرفیت کشور است و قانون مدیریت بحران کشور نیز تلاش داشته پیرو همین سه اصل باشد. توجه به این نکته ضروری است که باور به وقوع بحران در تمام دستگاهها باید ایجاد و تقویت شود و همه وقوع آن را باور کنند.»
استفاده از تجربیات زلزله رودبار در امدادونجات زلزله بم
محمدحسن قوسیان، دبیرکل پیشین جمعیت هلال احمر که در زمان وقوع زلزله رودبار به عنوان امدادگر در مناطق زلزله زده حضور داشت، درباره تفاوتهای امدادونجات در زلزله رودبار و زلزلههای امروزی به مخبران میگوید: «اولین زلزلهای که در خاطر من مانده، زلزله طبس است. من اصالتا اهل طبس هستم و در خاطرم هست که آن زلزله با شهرمان چه کرد. وضعیت امدادونجات چطور بود و … در زلزله رودبار هم من به عنوان امدادگر از طرف دانشگاه تهران به مناطق زلزله زده اعزام شدم. سرعت امدادونجات به اندازه امروز و حتی به اندازه سرعت امدادونجات در زلزلهای مانند بم نبود. حدود دو هفته ما درگیر خارج کردن اجساد از زیر آوار بودیم که زمان طولانی محسوب میشود. میتوان گفت که استفاده از تجربیات زلزله رودبار سبب شد تا در زلزله بم که تقریبا همان شدت را دارا بود، عملیات جستجو و نجات زودتر و بهتر انجام شود. »
قوسیان ادامه میدهد: «البته نباید مواردی مانند موقعیت جفرافیایی و …را هم نادیده بگیریم، اما من معتقدم که اگر تجربیات زلزله رودبار وجود نداشت، امدادرسانی در بم دشوارتر بود. کمااینکه درسآموختههای بم نیز کمک بسیاری به ما کرد تا در حوادثی مانند زلزله سرپل ذهاب و … با سرعت بیشتری امدادرسانی کنیم. ما در هنگام وقوع زلزله رودبار تجهیزات خودرویی و مکانیکی کمتری هم داشتیم و پس از این زلزله بود که نیاز به داشتن تجهیزات امدادونجات بیشتر مطرح شد و این تجهیزات نیز به مرور تامین شد.»
دبیرکل پیشین جمعیت هلال احمر زونبندی مناطق متاثر از زلزله را یکیدیگر از تجربیات در زلزله رودبار دانسته و میگوید: «ما در زلزله رودبار شهر را به چندین منطقه تقسیم کرده و کار امدادونجات را انجام دادیم، این الگو در زلزله بم و دیگر حوادث پس از آن هم تکرار شد و الگوی درست و موفقی بود. در مجموع معتقدم که تجربیاتی که از امدادونجات در زلزله رودبار به دست آمد به مرور تکمیل شده و به امروز رسیده است. امانباید فراموش کنیم که هر لحظه ممکن است زمین در هر نقطهای زیرپایمان بلرزد و همه ما باید برای مواجهه با آن آماده باشیم.»
به سلامت روان در بحرانها توجه نمیشود
فاطمه بابایی، روانشناس معتقد است که هرچه پس از زلزلههای مختلف به موضوع قوانین و ایمنسازی و امدادونجات توجه شده، مساله سلامت روان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. او میگوید: «موضوع سلامت روان بسیار جدی و حائز اهمیت است. اما متاسفانه توجه لازم به آن نشده و این مساله مهم مغفول مانده است. درسالهای اخیر وبعد از زلزله در ورزقان البته جمعیت هلال احمر، سازمان بهزیستی و … تیمهایی را تشکیل داده و به موضوع ورود کردند اما این سطح از مداخله نیز تنها محدود به یکی دو ماه پس از حادثه بوده و واقعیت این است که از سوی افراد متخصص نیز انجام نشد. لازم است مدیریت بحران یا هر نهاد دیگری متولی جدی سلامت روان در مناطق حادثهدیده شده و تا مدتها نسبت به غربالگری افراد در معرض آسیبهای روانی، افسردگی و … اقدام کرده و به شکل رایگان برای درمان آنان مداخله کند.»
وی ادامه میدهد: «مردم ما نوع دوستی هستند و در شرایط سخت به یکدیگر کمک بسیاری میکنند. اما باید بپذیریم که مداخلات در حوزه روان نیز امری تخصصی است و همانطور که جراحی قلب را به هرفردی نمیسپاریم، نباید انتظار داشته باشیم که هر فردی هم میتواند در حوزه روان مداخله کند. ما نیازمند حضور نیروهای متخصص در این مناطق هستیم. چرا که از نظر من نیمه پنهان امدادرسانی در هر حادثهای رسیدگی به روح و روان حادثهدیدگان است. مثلا یک نفر تمام اعضای خود را از دست داده و یک جا ۱۰ نفر از اعضای خانواده خود را از دست داده است. اینکه افراد بتوانند درک کنند که این فرد چه حس و حالی دارد بسیار کار سختی است که حتماباید از سوی افراد متخصص انجام شود.»
این روانشناس میافزاید: «پیشنهاد مشخص این است که یک نهاد مانند وزارت بهداشت متولی سلامت روان در مناطق حادثهدیده مانند همین مناطق زلزلهزده شود. در آنجا پژوهشهایی در خصوص سلامت روان افراد ایجاد و افراد دارای اختلالات روحی و روانی یا افراد در معرض این اختلالات شناسایی شود. نتایج پژوهشها میتواند در بحرانها و حوادث دیگر کارساز بوده و چشمانداز درستی از آسیبهای روحی و روانی را به مسئولان امر ارائه دهد. همچنین غربالگری و شناسایی به موقع افراد آسیبدیده یا در معرض آسیب نیز میتواند از پیامدهای بعدی و بلند مدت روحی در افراد که حتی میتواند پیامدهای اجتماعی نیز درپی داشته باشد جلوگیری کند. اما تاکید میکنم که این مداخله روانی باید دراز مدت بوده و حتی چندین سال ادامه داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
روایتهای ناگفته ۸ شاهد عینی از زلزله رودبار و منجیل
گرچه پس از زلزله بم، دیگر شاهد وقوع زلزلهای مهیب در کشور نبودیم، اما آنچه که طی ماههای اخیر در ترکیه رخ داد، نشان میدهد که خطر وقوع زلزلههایی بزرگ با قدرت تخریب بالا همچنان بیخ گوش بسیاری از مردم ایران است. در چنین شرایطی شاید بهتر آن باشد که در کنار افزایش آمادگی در برابر زلزله، از تجربیات زلزلههای مهیبی چون رودبار و بم نیز بیشتر و دقیقتر استفاده کنیم.
انتهای پیام