صادق برقعی که این روزها با دو نمایش در تالار دکتر ناظرزاده تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است، می گوید که هر شب حدود ۲۰ دقیقه فرصت دارد تا از نقش «مورخ» نمایش «معجون السلاطین» فاصله بگیرد و با نقش «علی» در نمایش «سیزده به در» روی صحنه برود.
او در گفتگو با مخبران از دشواریهای بازی همزمان در این دو نمایش گفت و نسبت به وضعیت تئاتر اجتماعی هشدار داد.
برقعی که یکی از بازیگران نمایش «لانچر ۵» است، معتقد است که موفقیت آن نمایش بر روند کاری او در بخش تصویر بیش از تئاتر اثرگذار بوده ولی در شرایط حاضر دیگر نمیتوان انتظار داشت که موفقیت نمایشی مانند «لانچر۵» تکرار شود.
این بازیگر درباره چالشهای بازی در کارهای رئالیستی همچون نمایش «سیزده به در» توضیح داد: از آنجاکه در کارهای رئالیستی کارکتر ابعاد مختلف و پیچیدهتری دارد، به همان اندازه هم بازی در چنین کارهایی سختتر و زمانبرتر است و فشار مداومی به بازیگر میآید چون هر بار باید قالب خود را بشکند و شخصیت دیگری را بسازد.
او با مقایسه بازی در دو نمایش «معجونالسلاطین» و «سیزده به در» افزود: بازی در نمایش «معجونالسلاطین» کار بدنی بیشتری دارد و فشار بیشتری بر صدا و تمرکز بالاتری میطلبد. اصولا آن گونه نمایشها ضرباهنگ و تمپوی بالاتری دارد با این وجود بازی در «سیزذه به در» از نظر روانی فشار بیشتری به من وارد میکند زیرا بازی در کار رئالیستی به منزله حذف یک کارکتر و ساخت دوباره کارکتری دیگر است. به همین دلیل زمان و انرژی بیشتری میطلبد و کارکتر ابعاد پیچیدهتری دارد.
برقعی ادامه داد: به نظر میرسد به همین دلیل بازی در کارهای رئالیستی سختتر میشود و در تئاتر هم چند پله سختتر است چون در قیاس با تصویر، مدیوم دورتری از نظر فاصله با مخاطب است و همین فاصله باعث میشود که ما اندازههایی ایجاد کنیم که کارمان دیدنی شود.
او درباره میزان پذیرش کارهای رئالیستی در تئاتر از سوی مخاطبان توضیح داد: احتمالا برای بعضی از مخاطبان تئاتر این نگاه وجود دارد که قرار نیست تئاتر، خیلی رئال باشد ولی واقعیت این است که از سالها پیش این مساله حل شده و از ۵۰ سال پیش کار رئالیستی داشتهایم و در ۲۰ سال اخیر تعداد کارهای رئالیستی به مراتب بیشتر هم شده و حالا به این مدل رسیده است. به طوری که بیشتر تجربیات شخصی من در تئاتر در زمینه کارهای رئال بوده که خیلی هم لذتبخش است.
برقعی در توضیح این جذابیت گفت: چون خود را مخاطب قصه میدانم، احتمال همراهی با یک قصه رئالیستی بیشتر است. اما به عنوان یک بازیگر خود را در بند هیچ ژانری قرار ندادهام ولی در جایگاه مخاطب، کارهای رئال را بیشتر دوست دارم.
او درباره سختیهای حضور همزمان در دو نمایش که هر یک فضای متفاوتی دارند، توضیح داد: اگر بخواهم خیلی سختگیر باشم، اصلا انتخابی حرفهای نیست که بازیگر همزمان در دو نمایش بازی کند ولی در یک سال گذشته قدری از فضای کار دور بودیم و البته قرار هم نبود این دو نمایش همزمان با هم اجرا بشود ولی اتفاقاتی افتاد که این دو کار با هم روی صحنه رفت و ما به ناچار این وضعیت را پذیرفتیم. کار خیلی سختی است چون هر شب فقط ۲۰ دقیقه فرصت دارم تا از کارکتر «مورخ» نمایش «معجون السلاطین» جدا شوم و در نقش علی در نمایش «سیزده به در» روی صحنه بروم.
این بازیگر اضافه کرد: شاید به نظر برسد که کارکتر مورخ در نمایش «معجون السلاطین»، به این دلیل که یک تیپ است، لایه درونی و روانی من را درگیر نکند، ولی با همین حرف هم گویی خود را گول میزنم چون به هر حال روحیه من تحت تاثیر همان تیپ قرار میگیرد و عضلهام به سمت آن میرود. بنابراین در حالت کمالگرایی بازیگری، غیرممکن است که من بتوانم این دو نقش را به صورت همزمان بازی کنم مگر اینکه واقعا دوقطبی باشم. با همه اینها به شدت از بودن در هر دو اجرا لذت میبرم چون دو کار متفاوت و تجربهای بسیار سختی است اما حتی همین فشاری که بر من میآید، برایم لذتبخش است.
برقعی که یکی ازبازیگران نمایش «لانچر ۵» بوده است، درباره میزان اثرگذاری موفقیت آن نمایش بر روند کارهای بعدیاش توضیح داد: حتما اثرگذار بوده. البته برای من بیشتر در تصویر اثرگذار بود تا در جامعه تئاتر. «لانچر۵» بر روند کاری همه بچههای آن گروه تاثیر گذاشت. ولی خیلی سخت است که انتظار داشته باشیم اجرای آن چنینی با آن استقبال نمایش تکرار شود چون هم فضای مخاطب تئاتر و هم تئاتر اجتماعیمان خیلی تغییر کرده است. اساسا من معتقدم تئاتر آن نسبتی را که در گذشته میتوانست با جامعه خود تعریف کند، دیگر ندارد و از آن عبور میکند و به کالایی تبدیل شده که خیلی ضروری نیست و بر اجتماع خود هم تاثیر نمیگذارد و گاهی از جامعه اطراف خود عقبتر است. بنابراین بعید میدانم که دوباره یک اتفاق «لانچری» در این مقطع رخ بدهد، دستکم تا وقتی فضا چنین است.
او در پاسخ به این پرسش که با این وضعیت چقدر به آینده کار در تئاتر امید دارید یا این امید را بیشتر در تصویری میبینید؟، گفت: بین تئاتر و تصویر تفاوت زیادی نمیبینم. چون ذاتا به تئاتر امیدوار بودم، این را میگویم. یک زمانی در تئاتر، خِرَدی دیده میشد اما امروز نه تنها این اتفاق در تئاتر نمیافتد بلکه جامعه تئاتری خودش هم به صورت کامل مشتت شده. اگر تئاتر امروز را همچون یک جنازه در نظر بگیریم، بر سر همان جنازه هم همه میجنگند . اساسا مگر میشود یک جامعه این بلا را سر خود بیاورد که جامعه آماری خود را ، یعنی حداقل داشته خود را، نابود کند. چون به هر حال قبلا یک جامعه آماری بود و فضایی برای گفتگو وجود داشت اما حالا این امکان را از بین بردهاند و حالا بر سر آن جنازه با هم میجنگیم.
او در توضیح وضعیت کار در تصویر گفت: در تلویزیون که هیچ، در شبکه نمایش خانگی هم همان افرادی که عمری در تلویزیون کار کردهاند، مشغول به کار هستند اما عده ای مشخصی هستند. گویی همه چیز کانالیزه است و ورود ایده جدید محال است. در حالیکه انبوهی از فیلمنامههای خوب در کشور ما وجود دارد اما انگار اگر فیلمنامههای ما از ۳ مدل خارج بشود، هرگز نمیتوان بر آنها کار کرد. از سوی دیگر تعدادی بازیگر داریم که در همه کارها به صورت چرخشی کار میکنند و هیچ فرصتی به افراد و ایدههای تازه داده نمیشود.
صادق برقعی اضافه کرد: با همه اینها خیلی هم ناامید نیستم زیرا صحنه برای نوع انسان، شفاست و من به این شفا امید دارم. در این سالها فقط زمانهایی که روی صحنه هستم، اندک آرامش و رهایی و شیدایی داشتهام، بنابراین شخصا این ایمان را دارم که این امید را داشته باشم که صحنه برای من شفاست و قدردان گروه اجرایی هر دو نمایش هستم، کسی مانند خسرو احمدی که در این سن و سال بسیار انرژی دارد و ایمان دارد به آن شفا. هر دو گروه مانند خانواده من هستند و غصه پایان هر دو نمایش را دارم.
انتهای پیام