نیما شاعری الکن، بهار ادیبی بزرگ!

پرویز ناتل خانلری که حتی نام میانی‌اش، «ناتل» را مدیون نیماست، نیما را شاعری الکن خوانده که خیلی جدی نیست؛ نه خودش و نه شعرش.

نیما شاعری الکن، بهار ادیبی بزرگ!

به گزارش مخبران، محمد حسینی باغسنگانی در صفحات ۲۱۱ تا ۲۱۶  کتاب «ساختار کوب متجدد» از مجموعه کتاب‌های پژوهشی چراغداران فکر و فرهنگ ایران درباره پرویز ناتل خانلری می‌نویسد: «خانلری، برای خاله‌زاده عزیز خودش نیما احترام قائل است اما برای جایگاه ادبی او محدودیت‌های ادیبانه‌ای در نظر دارد. می‌گوید: «نیما خلاق و دارای تخیلی وسیع و جذاب است. اما جدی نیست، نه خودش و نه شعرش. من بسیار در ساخت شعر مدیون اویم و بارها مرا به هیجان آورده … اما به پای ملک الشعراء بهار نمی‌رسد.»

این سخن ترجمه تقریبی گفت‌وگویی از خانلری با مجله سفید و سیاه و نیز مجله ایران‌شناسی است که خانلری در این گفتارهای صریح با صدرالدین الهی از سلوک ادبی خودش می‌گوید و به بهار که می‌رسد آنچنان فروتن و قدردان است که گویا اصرار دارد جملات او را درباره بهار به خاطر بسپاریم و بهار را با احدی از هم‌دوره‌هایش به مقایسه نگیریم که به تعبیر دقیق خود خانلری:

«بین یک شاعر الکن مثل نیما و یک شاعر فصیح مثل ملک، تفاوت از زمین تا آسمان است.»

این حرف او چنان سنگین است که بعید می‌دانم حتی از قلم و دهان مخالفان سرسخت نیما چون مرحوم وحید و حتی حمیدی شیرازی بیرون آمده باشد. نکته در نزدیکی خانوادگی و خاطرات مشترک دو هم‌ولایتی نیست  بلکه نکته در طرز تفکر ساختارشکن و تحول‌یافته شاعر ادیبی چون پرویز ناتل خانلری است که حتی نام میانی‌اش یعنی«ناتل» را مدیون نیماست.  ناتل همچنین احترام غبطه برانگیزی برای شاعری چون نیما قائل است و فروتنانه حرف استادش ملک الشعراء بهار را تکرار می‌کند که [نقل به مضمون] «شعر نیما وقتی دل‌انگیز و هیجان‌انگیز است که توسط خودش یا دیگران خوانده شود اما وقتی بر کاغذ می‌آید آشفته و باعث هرج و مرج است»

خانلری، بدون تعارف خود را شاگرد بهار می‌داند و از اون به عنوان «ادیب بزرگ» نام می‌برد که احترامی در حد فقیه جامع و حکیم فاضل است. تعریفی سنتی و محکم که دهان بسیاری از منتقدان را خواهد بست. اشاره‌ خانلری از جهاتی بسیار حیرت‌انگیز است که بسیاری از مثنوی‌ها و قصاید و غزل‌های بهار را در حافظه دارد و به مناسبت به کار می‌برد. شاید این شعر از بهار را خانلری بهتر از هر ادب‌شناس دیگری روایت کند که:

افتاده‌ایم سخت به دام

در جنگ این گروه لئام

قومی ندیده سفرهٔ باب

جمعی ندیده چهرهٔ مام

یک‌سر ز جهل‌، دشمن‌علم

جمله به طبع‌، خصم کرام

ما صاحب ستور ولیک

در چنگ این گروه‌، زمام

در فضل‌، ناتمام ولی

در بددلی و جهل‌، تمام

کرده بسی حرام‌، حلال

کرده بسی حلال‌، حرام

بگریخته به مذهب دیو

از مذهب رسول و امام

خصم انام و دشمن ملک

منفور ملک و خیل انام

دارند ازو طمع‌، زر و مال

بر هرکه می‌کنند سلام


ملک الشعراء بهار در حال سخنرانی در انجمن فرهنگی ایران و شوروی

چرا خانلری بهار را  ادیبی بزرگ می‌داند؟

خانلری بر آن است در کنار ادیبانی چون فروزانفر و همایی و تنی چند، بهار تنها ادیبی است که می‌توان بزرگش دانست؛ از این جهت که بهار از تمام دانش روز و دانش کهن  را در شعرش به‌کار می‌گیرد و هم‌طراز با رخدادهای کشورش هم شاعر-ترانه‌سرا است، همچنین بهار شاعر مداح قصیده‌پرداز و هم غزلسرایی در حد بزرگان ادبیات فارسی است. خانلری، بهار را از این جهت بزرگ می‌دارد که از دوستی و هم‌آوایی با فرهنگ مردم و خود مردم، پرهیزی ندارد و حاضر است حتی در آواز قمرالملوک و طرز شعر ایرج میرزا، سخنش را به مردمی که مخاطبان او هستند یادآوری کند و صریح بگوید که:

هر کرا آنلاین وطن در دل نباشد کافر است

معنی حب‌الوطن‌، فرمودهٔ پیغمبر است

هرکه ‌بهر پاس عرض و مال و مسکن داد جان

چون شهیدان‌از می فخرش‌لبالب‌ساغر است …

نیما شاعری الکن، بهار ادیبی بزرگ!
از راست به چپ: بدیع الزمان فروزانفر | پرویز ناتل خانلری | سید حسین نصر | علینقی عالیخانی رئیس دانشگاه | حمید رهنما وزیر علوم | شجاع‌الدین شفا

بهار در نظر خانلری، علاوه بر این «ادیب بزرگ» لقبی دیگر نیز دارد، «ادیب بزرگ میهن پرست». این لقب بهار امتدادی تاریخی دارد و راز این امتداد در «میهن‌پرستی» اوست. بهار در ادامه حرکت تاریخی خود دانش و ذوق سرشارش را احتکار نمی‌کند و دست و دل‌بازانه داشته‌هایش را «در خدمت حرکت تاریخی زمان» بذل و بخش می‌کند و در این راه از هیچ دانشی چه متجددانه و چه دانش ادبی کهن سر باز نمی‌گیرد و اعتقاد راسخ او بر تأویل نو دانش ادبی است تا تغییرات نحوی در ساخت شعر:
 

جرم خورشید چواز حوت به برج بره شد

مجلس چاردهم ملعبه و مسخره شد

آذر آبادان شد جایگه لشگر روس

دستهٔ پیشه‌وری صاحب فری فره شد

توده کارگران جنبش کردند به ری

«‌هریکی زیشان گفتی که یکی قسوره شد»

کاروانی همی از ری به‌ سوی مسکو رفت

جمله خاطرها مستغرق این خاطره شد

دستهٔ دزدان چون دیدند این معنی را

هریکی بهر فراریدن‌، چون فرفره شد

چست و چالاک دویدند به هر گوشه ز هول

آن یکی کبک شد و این یک با قرقره شد

قوهٔ ماسکه و لامسه از کار افتاد

سمع از سامعه رفت و بصر از باصره شد

نیما شاعری الکن، بهار ادیبی بزرگ!

ملک الشعرا بهار | بدیع الزمان فروزانفر

خانلری، بهار را لایق ماندگاری در تاریخ ادبیات می‌داند چرا که به تعبیر خودش، بهار از معاصر بودن و زیستن روزمره در عصر خود و قیل و قال افسونگر زمانه و قضاوت ناجور دیگران و سرودن برای طبقه‌ای انحصارطلب و ذوق محدود بخشی غالب از جامعه و بلندپروازی‌های شاعرانه و مردن برای جاودانگی فراتر رفت و این آغاز سرنوشت او برای ماندگاری در تاریخ ادبیات فارسی است. خانلری بهار را ستایشگر مردمان هم روزگار خودش می‌داند و این را که شعر بهار به کتاب‌های درسی راه یافته ستایش می‌کند و بر آن است که این اتفاق از آن جهت افتاده  است که بهار در تمام عمر ادبی‌اش با مردم بوده و مردم هم او را این‌گونه بر دیده نهاده‌اند. خانلری در این زمینه درست می‌گوید [نقل به مضمون]: «بهار به خوبی و با درایت و تیزهوشی از بیکاره شدن برخی بحور عروضی در ادب کهن آگاه بود، از این رو آنها را بازسازانه در خدمت بیان مضامین نو می‌گرفت تا تحولی ایجاد کند.»

خانلری می‌گفت: «اشکال کار این است که خیلی‌ها آمده‌اند و چند قصیده مشهور او را مثل جغد جنگ و دماوندیه چسبیده‌اند و او را فقط با همین قصیده‌ها معرفی می‌کنند و برای الباقی قصیده‌های بهار متاسفم که ناشناس مانده‌اند.»

یاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود

جز می اندر دست و غیر از عشقم اندر سر نبود

خوبتر از من جوانی خوش کلام و خوش‌خرام

در میان شاعران شرق‌، سرتاسر نبود

درسخن‌های دری چابک تر و بهتر ز من

در همه مرز خراسان‌، یک سخن گستر نبود

سال عمر دوستان از پانزده تا شانزده

سال عمر بنده نیز از بیست افزونتر نبود

بیست ساله شاعری‌، با چشم‌های پرفروغ

جز من اندر خاوران معروف و نام آور نبود

خانه‌ای شخصی و مبلی ساده و قدری کتاب

آمد و رفتی و ترتیبی کز آن خوشتر نبود

مادرم تدبیر منزل را نکو می‌داشت پاس

پاسداری در جهانم‌، بهتر از مادر نبود

اندر آن دوران نبود اندر دواوین عجم

ز اوستادی شعر خوبی کان مرا از بر نبود

شعر می‌‎گفتیم و می گشتیم و می‌بودیم خوش

بزم ما گه‌گاه بی مَه‌روی و خنیاگر نبود

نیما شاعری الکن، بهار ادیبی بزرگ!

نیما شاعری الکن، بهار ادیبی بزرگ!

نیما شاعری الکن، بهار ادیبی بزرگ!

نیما شاعری الکن، بهار ادیبی بزرگ!

«برنامه فرزانگان فرهنگ: افتتاحیه گرامی داشت دکتر پرویز ناتل خانلری» را از مجموعه چراغداران فکر و فرهنگ و هنر ایران با تهیه و تالیف محمدحسینی باغسنگانی با صدای بهروز رضوی بشنوید.

 انتهای پیام 

دکمه بازگشت به بالا