چطور ممکن است کسی فرزندش را با مالکیت آپارتمان معامله کند؟!

عملکرد شورای نگهبان در گزینش نامزدان انتخابات آتی در تقابل با قانون اساسی نیست؟

قسم های مکرر آمیخته با فریاد و ناله مقدمه ی حواله دادن به وجدان و شرف بود برای زوجی که سهم خواهی از شش دانگ سقف بالای سرشان سبب طرح پرونده و حضور شان درمحکمه شده بود.اختلاف از آنجا آغاز می شود که زوج برای استیفاء از وام مسکن* لاجرم به معرفی زوجه به عنوان مالک سه دانگ آپارتمان ابتیاعی بوده آن هم بی آنکه زوجه ریالی بابت خرید پرداخت کرده باشد؛

گفتم قراره یک عمر زیر همین سقف با هم زندگی کنیم و چه فرقی می کنه روی چهارتا صفحه کاغذ به اسم سند نام من باشه یا زنم؟!آخر سر هرچه داریم و نداریم می مونه برای بچه ای که قراره گرمای حضورش شعله ور کنه عشق و حال روزهای آغازین آشنایی و دلدادگی را!کی باور می کنه درست موقعی که وقت لذت بردن از شیرین زبونی دوقلوهاست ، خانم ادعای مالکیت‌ و مطالبه‌ی اجاره ی* سه دانگی کند که تنها روی کاغذ مال او تعریف شده و ریالی برای آن نداده!

مرد با بغضی در گلو بی آنکه مخاطبی داشته باشد این جملات را ردیف هم فریاد می زد و...

قصه‌ی پرتکراری که مسبب اصلی آن پیش از آنکه ناشی از اعتماد زوجین به هم و سوءاستفاده از این اعتماد باشد،ناشی از تشریفاتی است که بانک* برای وام خرید مسکن به زوجین تعریف کرده؛

به این مضمون که شرط بهره‌مندی از تسهیلات تعریف شده برای زوجینِ جوان شراکت ایشان در ملک خریداری شده به نسبت سه دانگ به سه دانگ است!!

مسئله‌ای که این روزها به اشکال مختلف در محاکم حقوقی و خانواده مطرح است.

به این شرح که یکی از زوجین مستند به سند مالکیت ادعا دارد مالک سه دانگ ملک هست و طرف دیگر مدعی است این نقل و انتقال و ثبت سند صوری است و صرفا بابت اخذ تسهیلات بانکی بوده و ریالی بابت خرید خانه و شراکت پرداخت نشده و اینگونه دامنه ی اختلافات زوجین طوری گسترش پیدا می کند که هر یک به دیگری تهمتی روا می دارد و افترایی می شنود که دروغگویی و خُلف وعده محترمانه ترین آن است.

در این بین نگاه غم آلود دخترکان زیبا که آنی دست در دستان پدر و لحظه ای در آغوش مادر بغضشان می ترکد آتش به جگر هر بیننده ای می زند و اینگونه حکم می شود تا ورود کنم به دعوایی که هیچ سمتی در آن ندارم جز به اذن سوگندی که یاد کرده ام و دعوتی که از نگاه آن دو طفل معصوم روانه می شود.

بی مقدمه،زوجین را دعوت به گفتگو می کنم!طوری پذیرا شدند که گویی چشم انتظار بودند فردی بی طرف میانه اشان حَکَم شود!

از اندک تجربه ای که در این سال ها اندوخته ام ،بهره برده در بزنگاهی که موتور گفتگو گرم شده و رگبار کلمات در خشاب ذهن و فکر آماده شلیک است،فرمان آتش بس داده ،هر دو را به دارالوکاله دعوت می‌کنم تا درفضایی مناسب همراه با پذیرایی مختصر شرایط مهیای شنیدن و گفتن شود تا به سرانجامی نزدیک به صواب برسیم با هدف سازش!

پس از سکوتی کوتاه هر دو پذیرای دعوتم می شوند.

تا به دفتر برسم با مدیر دفترم هماهنگ می کنم که با حضورش به راحتی خیال و آسودگی زوجه کمک کند و مراقب دوقلوها باشد.

پیامک مدیر دفتر که ارسال شد از شماره ای ناشناس پیامی دریافت کردم؛

ممنون که قبول زحمت کردید،من از طریق اینستاگرام شما را دنبال می کنم و شماره اتون از گوگل برداشتم الان هم به دعوت خودتون به اتفاق خانم دارم میام دفترتون،خواستم قبل از هر حرفی بهتون اطمینان بدهم مهم ترین موضوع تکلیف دوقلوهاست و دوست ندارم انگ بچه ی طلاق …

مرد در قالب دو پیامِ مفصل نوشته بود که: برای انتقال شش دانگ آپارتمان یا حتی مهریه زوجه هیچ مشکلی ندارد اما نگران آینده و فردایی است که شش دانگ آپارتمان به نام همسرش شد و ادعای جدیدی مطرح کنه….

نوشته بود؛می ترسم به زنی اعتماد کنم که حاضر شده در عوض مالکیت آپارتمان دست خط بده که کاری به دوقلوها نداره!!!پس ازتون می‌خوام حالا که سبب خیر شدید کاری کنید که همسرم بالا سر بچه ها بمونه،کل زندگی ام فدای یک تار موی دوقلوها ،آپارتمان و مهریه که چیزی نیست،براشون جون میدم!

با توصیفی که مرد از شرایط داشت،دریافتم که نزدیک شدن به سازش و مصالحه بر سر آپارتمان و پرداخت مهریه کار ساده‌ای است در قیاس با خواسته و تضمینی که وی برای آینده‌ی بچه‌ها توقع داشت.

جلسه‌ی آن روز بدون نتیجه‌ تمام شد و چندین جلسه‌ بحث و جدل‌ها ادامه داشت تا جایی که زوجین حاضر شدند روی کاغذ در قالب عقد صلحی که محور اصلی‌اش مالکیت آپارتمان بود مرا داور مرضی‌الطرفین* خویش بدانند.

با توجه به شناختی که طی چندین جلسه از زوجه نصیبِ من و مدیر دفتر شده بود،دریافته بودیم زن به شدت نگران آینده است و داشتن سرپناه مهم‌ترین معیار اوست برای آسودگی خیال و ادامه‌ی زندگی مشترک.

با این اوصاف به مرد اطمینان دادم کافی است در زندگی مشترک هیچ حرف و سخنی از مال و اموال به میان نیاورد تا کام هیچ‌یک تلخ نشود.

مرد هم قول داد،زین پس هر آنچه از مال و اموال این دنیا نصیبش می‌شود به نسبت برابر به نام دوقلوها کند تا خیال زوجه بیش از پیش راحت شود.

*مطمئن بودم پس از گذشت چند سال هردو به این مرافعه و حرف‌ها به دیده‌ی مسخره خواهند نگریست و از بهانه‌هایی که میانشان را شکرآب کرده خجل خواهند شد اما تا سر آمدن آن زمان ضمانی لازم بود و اندکی تدبیر که شکر حق رخ داد.

وکیل دادگستری-شیراز

*مستند به پرونده‌ها و مشاوره‌هایی که در این سال‌ها داشته ام، علت اصلی مرافعه و دعوای زوجین راجع به مسئله‌ی مهریه و …متصل به موضوع مالکیت ملک شرایطی است که بانک‌ها برای وام مسکن به زوجین جوان تعریف کرده‌اند،دستورالعملی که به عوض راحتی خیال و تسهیل کار سبب دعوی و بروز مشکل شده است،لذا لازم است مدیران ذیربط به اصلاح این دستورالعمل اقدام کنند.

*بنا بر قواعد حاکم بر نفقه،مرد مکلف است برای زن و فرزند سرپناه مهیا کند،حال چنانچه سهم و دانگی از آن سرپناه متعلق به زوجه باشد،زن حق دارد اجرت‌المثل تصرف در سهم مالکانه‌اش را از مرد طلب کند=شبیه به موردی که مرد برای سرپناه خانواده‌اش ملکی اجاره می‌کند.لذا اگر به عنوان مثال اجاره شش دانگ خانه، شش میلیون است و زن مالک سه دانگ،مرد مکلف است مبلغی برابر با سه میلیون به عنوان اجاره‌ (اجرت‌المثل تصرف در سهم مالکانه زوجه)به زن بپردازد.همین مسئله ساده بعضا سبب دعوی و مرافعه‌ی زوجین تا مرحله‌ی طلاق شده…

*حضور داورمرضی‌الطرفین در قراردادهایی که زوجین طرفین آن هستند یا اطراف قرارداد با یکدیگر رابطه‌ی نسبی و دوستی دیرینه دارند فارغ از مزایای تعریف شده برای دادخواهی خصوصی(دادرسی خصوصی=داوری)کمک شایان توجهی به اصلاح ذات‌البین(مصالحه و سازش) و رفع مشکلات و مانع بروز کدورت‌های حاصل از طرح پرونده در محاکم می‌شود.

* رصد و برآورد سبب و علت اصلی بروز چالش‌های زوجین مستند به پرونده‌هایی که در این دو دهه‌ قبول وکالت کرده‌ام،موید این ادعاست که؛غالب زوج‌ها در دو سه سال ابتدایی زندگی مشترک و آغاز دورقمی شدن طول عمر زندگی مشترک،دچار نگرانی و دلشورهایی می‌شوند که علت اصلی مرافعه و دعاوی خانوادگی است،چالشی که با چند جلسه مشاوره و روانکاوی نزد کارشناسان و افراد خبره بی نیاز به قضاوت کردن قابل رفع و رجوع است.

امری که متاسفانه مغفول افتاده مسئولان قضایی در حوزه ی خانواده به عوض پرداختن به این امور مکرر در صدد ابلاغ آیین نامه و دستور العمل برای شیوه ی مطالبه مهریه و…هستند.

دکمه بازگشت به بالا